loading...
حسین جنتی دوست
حسین جنتی دوست بازدید : 147 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

 

 

ماجرای پزشک خصوصی خانواده رهبر انقلاب

سه شنبه ۶ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۰۵:۳۰

مرجع : سايت خبری تابناک

روایت‌های زیادی از زندگی رهبرمعظم انقلاب و ساده زیستی ایشان وجود دارد. بسیاری از شخصیت‌های سیاسی و مذهبی در خاطرات خود به این شیوه زندگی و تاکید حضرت آیت‌‍‌الله خامنه‌ی به خانواده خود در مورد زندگی عادی همچون مردم اشاره می‌کنند.

به گزارش افکارنیوز، حجت‌الاسلام احدی از اساتید حوزه علمیه قم در یکی از خاطرات خود به ماجرای مراجعه همسر رهبرمعظم انقلاب به پزشک اشاره می‌کند و می‌گوید:

روزی در حسینیه جماران منبر رفتم و خاطراتی از زندگی مقام معظم رهبری بیان کردم. بعد از سخنرانی، شخصی که خود را پزشک معرفی می کرد به من مراجعه کرد و گفت: اجازه بدهید من هم یک خاطره برای شما بگویم: روزی در مطب بیمارستان نشسته بودم، بیماران را ویزیت می کردم که خانم بسیار محجبه ای به همراه فرزندش به عنوان بیمار به من مراجعه کردند. پس از معاینه، قیافه فرزند مرا به فکر فرو برد، چون به مقام معظم رهبری شباهت فراوانی داشت.

از مادر آن نوجوان سؤال کردم که آیا شما با آیت الله خامنه ای نسبتی دارید؟ گفت: بله، من همسر ایشان هستم. تعجب وجودم را فراگرفت، به خانم مقام معظم رهبری عرض کردم: مگر شما پزشک خصوصی ندارید؟

ایشان گفتند : خیر، آقا چنین کاری را اجازه نمی دهند و می گویند شما باید مانند سایر مردم، به بیمارستان مراجعه کنید. زمانی که رفتند. من دیگر نتوانستم به کارم ادامه بدهم. سرم را روی میز گذاشتم و بسیار گریه کردم. من این خاطره را از زبان آن پزشک شنیدم.

 

حسین جنتی دوست بازدید : 304 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (0)

دخترم جرالدين !

امروز نوبت توست كه صداي كف زدن‌هاي تماشاگران گاهي تو را به آسمان‌ها ببرد. به آسمانها برو ولي گاهي هم روي زمين بيا و زندگي مردم را تماشا كن.

 ادامه ی نامه ی  بسیار زیبای ایشان در قسمت ادامه ی مطلب

حسین جنتی دوست بازدید : 190 پنجشنبه 08 دی 1390 نظرات (0)

حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: دارم میمیرم
گفتم: یعنی چی؟
گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده


ادامه داستان در ادامه مطلب 

حسین جنتی دوست بازدید : 778 پنجشنبه 08 دی 1390 نظرات (0)

هیزم شكنی مشغول قطع كردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه.

وقتی در حال گریه كردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید:

چرا گریه می كنی؟

هیزم شكن گفت:

تبرم توی رودخونه افتاده.


بقیه داستان در ادامه مطلب



حسین جنتی دوست بازدید : 543 پنجشنبه 08 دی 1390 نظرات (0)

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت:
«لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالآ باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.»


بقیه در ادامه مطلب


درباره ما
جنتی هستم معلمی کوچک از جامعه ی بزرک معلمان عزیز. در این وبلاگ سعی می شود به دور از مسایل سیاسی ، بیشتر به مسایل تربیتی بپردازم. منتظر نظرات و راهنمایی دوستان عزیز هستم. التماس دعا. موفق باشید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 140
  • کل نظرات : 78
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 27
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 35
  • باردید دیروز : 28
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 35
  • بازدید ماه : 775
  • بازدید سال : 3,451
  • بازدید کلی : 121,062