حکایت
روزي فرزندي دريادداشتي به مادرش با عنوان "صورتحساب"چنين نوشت :
حق الزحمه نگهداري كودك :۲هزارتومان
حق الزحمه خريدنان :۳هزارتومان
حق الزحمه تميزكردن باغچه :۳هزارتومان
جمع بدهي: ۸هزارتومان
مادركودك زماني كه صورتحساب راديددرپشت صورتحساب چنين نوشت :
حق الزحمه ۹ماه نگهداري فرزنددرشكم :هيچ
حق الزحمه بيداري شبها:هيچ
حق الزحمه شستن لباسها:هيچ
حق الزحمه غمخواري :هيچ
حق الزحمه خيلي چيزهاي ديگر:هيج
جمع صورتحساب :عشق ومحبت هيچ
وقتي پسرك نوشته مادرراخوانداشك درچشمانش جمع شدودرحالي كه بغض گلويش رامي فشرددرزيرصورتحساب خودنوشت همه بدهي هاقبلا پرداخت شده است